از دهه 1950، تولیدکنندگان بزرگ نبات زعفرانی مشهد شروع به ارائه تبلیغات بیشتر برای هالووین کردند. اما آب نبات نیز در دهه 1950 و 1960 به عنوان یک غذای قابل قبول تلقی می شد.
بچه ها، البته، واقعاً آن را دوست دارند. و راحتی احتمالاً عامل بزرگی برای زنانی بود که غذاها را پخش می کردند. آب نبات از قبل بسته بندی شده و قسمت بندی شده بود. اگر کوکی ها را بپزید یا توپ های پاپ کورن درست کنید باید آنها را بپیچید، می دانید.
همچنین، در دهه 1970، اسطوره سادیست هالووین ظهور کرد. این ایده که افرادی وجود دارند که توپهای پاپ کورن را مسموم میکنند، تیغها را در سیبها میریزند و غیره.
هر چیزی که در کارخانه مهر و موم نشده باشد، ایمن تلقی نمیشود. ما به دست ساز، بی نشان یا بدون مارک اعتماد نکردیم. که بسیار طعنه آمیز است، زیرا در اوایل قرن بیستم این آب نبات های کارخانه ای بود که در اولین معرفی مشکوک به نظر می رسید!
اگرچه از آن زمان مشخص شد که سادیست هالووین یک افسانه شهری بود، در آن دوران حومه نشینی، احساس از دست دادن شهر کوچک وجود داشت. همسایه ها برای اولین بار غریبه بودند. ترس از آب نبات همسایه ها به نوعی این حس از دست دادن جامعه را تسخیر کرد.
من دکتری دارم. در مطالعات فرهنگی و نقد ادبی، بنابراین من همیشه به تفسیر فرهنگ و زندگی روزمره علاقه مند بوده ام. من سالها در دانشگاه راتگرز استاد بودم، ابتدا در بخش انگلیسی، و بعد در مطالعات زنان.
پس از اینکه تصمیم گرفتم دانشگاه را ترک کنم، به دنبال یک پروژه تحقیقاتی جدید بودم که با علایقم ارتباط برقرار کند و همچنین برای مخاطبان غیر آکادمیک گسترده تری سرگرم کننده و جذاب باشد.
در آن زمان من یک مادر جدید با یک دختر کوچک بودم. یک روز او یک آبنبات چوبی می خواست. باید بهش بدم؟ معلوم شد که سوال بسیار دشواری است.
آیا یک بچه باید آب نبات بخورد؟ چقدر؟ چند وقت؟ هر چه بیشتر به آن فکر می کردم، بیشتر متوجه می شدم که آب نبات بسیار پیچیده است. این چنین تداعی عاطفی قدرتمندی دارد، به ویژه با دوران کودکی.
حتی کلماتی که برای صحبت در مورد خوردن آب نبات استفاده می کنیم، مانند «وسوسه» و «لذت گناهکار». من به تلاش برای درک معانی آب نبات و موارد استفاده از آب نبات و آنچه در مورد خودمان به ما می گوید علاقه مند شدم.